ضرب المثل درباره امید و نامیدی

* ضرب المثل درباره امید و نامیدی *

از اینجا مانده و از آنجا رانده

از دو طرف محروم یا نا امید. سرگردان.

این امامزاده کور میکنه که شفا نمیده

کسی که نه تنها سودی نمیرساند و نمیتوان یه حرفها و وعده هایش امید داشت، بلکه ممکن است ضرر هم برساند.

آدم به امید زنده است

اگر امید را از انسان بگیرند، دیگر انگیزهای برای زنده ماندن نخواهد داشت.

آرزو بر دل

نا امید و محروم از چیزی که به آن دل بسته شده باشد.

آیه یأس خواندن

حرفهای نا امید کننده زدن.

باغ تفرج است و بس، میوه نمیدهد به کس

کنایه از دنیا و یا هر چیز و هر کس دیگری که ظاهری زیبا و فریبنده داشته باشد اما مفید و سودمند نباشد و ارزش
امید بستن نداشته باشد

با یک گل بهار نمیشه

با دیدن جزء و یک نشانه مثبت نمیتوان نتیجه گیری کاملا امیدوارانه و کلی کرد.

پایان شب سیه سپید است

نباید نا امید شد زیرا بالاخره پس از رنج و سختی خوشی و راحتی است.

تا ریشه در آب است امید ثمری هست

هیچگاه نباید نا امید شد همیشه روزنه امیدی وجود دارد.

جوجه را آخر پاییز میشمارند

نتیجه کار آخرش مشخص میشود نباید از ابتدا زیاد دلخوش و امیدوار بود.

در نا امیدی بسی امید است

نباید قطع امید کرد و تا آخرین لحظه باید امیدوار بود.

دست از پا درازتر

شکست خورده و نا امید و به نتیجه نرسیده.

* ضرب المثل درباره امید و نامیدی *

دست راستش زیر سر من

آدم ناامیدی که آرزو کند به جای دیگری و دارای موقعیت و وضعیت او باشد.

دست رد بر سینه کسی زدن

کسی را طرد و نا امید کردن و جواب منفی دادن.

دُم به کول گذاشتن

نا امید و شکست خورده پی کار خود رفتن، ترسیدن و خد را جمع و جور کردن.

دیدار به قیامت

ناامیدی از مالقات بعدی به دالیل مختلف (مثل قهر، غیبت طولانی و…).

زمستان تمام شد، روسیاهی به ذغال ماند

در مواقعی میگویند که کسی بدی کرده و یا امیدی را ناامید کرده باشد، یعنی: بالاخره هر چه بود گذشت و یا هر
طور بود مسئله حل و کار انجام شد امّا سرافکندگی و خجالت برای آن شخص باقی خواهد ماند.

* ضرب المثل درباره امید و نامیدی *

سبیلش آویزان شده

کسل و دمغ شدن به جهت ناکام ماندن و کنف و نامید شدن.

شاهنامه آخرش خوشه

باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزی های موقتی امیدوار نبود.

صنار بده آش، به همین خیال باش

برای نا امید و منصرف کردن کسی میگویند که به چیزی امید بسته و دل خوش کرده باشد.

فتیله را از گوش در آوردن

قطع امید و صرف نظر، باز کردن گوش و شنیدن حرفی که آخرین امید نا امید میکند، فکری را از سر بیرون کردن.
حاضر به شنیدن حرفی که به ضرر فرد میباشد

کاسه جایی رود که باز آید قدح

انجام کار یا انجام دادن هدیه به کسی به امید و با چشم داشت انجام کاری بزرگتر یا دریافت هدی های گرانبها تر از
طرف مقابل.

کسی نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

برای انجام کارها جز به خود نباید به دیگران امید و اتّکا داشت زیرا کسی کمک نمیکند(یا نمیتواند کمک کند).

گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده

کسی که از بدست آوردن یا انجام خواسته و موقعیت مورد نظرش محروم و ناامید شده روی آن چیز عیب میگذارد
و اینطور خود یا دیگران را قانع میکند که مناعت طبع دارد.

* ضرب المثل درمورد امید و نامیدی *

مثل یخ وا رفتن

از خبر ناگوار یا ناامید کنندهای حیران، شُل و از خود بیخود شدن.

مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان

اگر نفعی نمیرسانی لااقل ضرر هم نزن، اگر کمکی نمیکنی لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن.

ممه را لولو بُرد

ناامید کردن و عدم امکان انجام کاری یا موقعیتی که در گذشته انجام شده.

نفوس بد زدن

پیش بینی کردن به بدی و شر یا غم و ناامیدی.

پیش بینی کردن به بدی و شر یا غم و ناامیدی.

همه تلاش ها و زحمات و امیدها ضایع شد و از بین رفت، بی حاصل و بی نتیجه ماندن و به هدر رفتن سعی و کوشش.

هر کی به فکر خویشه، کویه به فکر ریشه

نباید به دیگران امیدوار و متکی بود زیرا هر کس در فکر گذراندن امورات خود و رسیدن به مقصود خود است.

* ضرب المثل برای امید و نامیدی *

یک سیب را که بالا بیندازی هزار چرخ میخوره تا پایین بیاد

نباید زود ناامید و یا حتی بی جهت دلخوش و امیدوار شد زیرا روی کارهای روزگار نمیتوان حساب کرد و معلوم
نیست چه پیش خواهد آمد، آینده را نمیتوان پیش بینی کرد و هر لحظه ممکن است وضع عوض شود.

یک من رفتم صد من برگشتم

سر حال و امیدوار به جایی رفتن و با ناامیدی و حقارت و دلِ پُر برگشتن.

دیدگاهتان را بنویسید